به گزارش مجله خبری نگار،وقتی اسم کارما یا بهشت و جهنم رو میشنوید چه چیزی به ذهنتون میاد؟ چه حسی درونتون ایجاد میشه؟ پاداش و طمع یا عذاب و ترس؟ رود کوثر یا حوری؟ لذتهای جسمانی بهشتی یا عذابهای دردناک جهنمی؟ چه کسانی دوست دارند که ما همیشه در ترس باشیم؟
کارما تنها یک قانون حاکم بر هستی نیست بلکه خود زندگی و هستی هست. کارما مجازات کنندهی ما نیست بلکه معلم ماست. کارما یعنی درس زندگی
هدف کارما رسیدن ما به وحدت، صلح و عشق هست و این تماما به انتخاب خود ماست. ما تنها با تجربهی تضادها میتونیم به یگانگی برسیم. به عنوان مثال در نظر بگیرید یک نفر در یک زندگی قتل میکنه و به خانوادهای صدمه میزنه. این آدم در این زندگی نقش قاتل رو داشته ولی قتل رو فقط از یک جنبه تجربه کرده پس چجوری میتونه بفهمه که قتل بده؟ این روح حالا باید کارمای قتل رو پاس کنه یعنی در نقش دیگری به عنوان مقتول این قضیه رو تجربه کند و وقتی که جنبهی منفی این اتفاق رو هم دید دیگر هیچوقت به سمتش نمیرود.
کارما به هیچ وجه عذاب یا مجازات نمیکند و این تنها مرحلهای از تکامل و پیشرفت هست. به همین دلیل هست که روحهای پیر که کارماهای زیادی رو گذروندن از اتفاقات منفی دوری میکنند و به شکل درونی به چیزهای مثبت جذب میشوند.
برای از بین بردن کارما، ما باید به اتفاقاتی که در زندگی میافتد یا در گذشته رخ داده توجه کنیم و درسی که آن اتفاق برای ما داشته را بیاموزیم؛ و بعد از آن باید همهی کسانی که در آن اتفاق بودند (هم خودمان و هم دیگران) را ببخشیم و از احساس کینه و پشیمانی به احساس عشق و سپاسگزاری برسیم؛ و به این شکل آن کارما را تمام میکنیم و پیشرفت میکنیم.
کینه و انتقام موانعی بر سر راه پیشرفت ما هستند که ما را برای همیشه در چرخهی کارما نگه میدارند.
ما برای هیمن تجربهی متضادها به این دنیا آمدیم. ما اینجاییم تا تجربه کنیم نقشهای مختلف و دوگانگیها را تا بتوانیم از میان آنها کمال و یگانگی را ببینیم.
هیچ خوب و بد یا خیر و شری وجود ندارد و همهی اینها دو روی یک سکه هستند. نور بدون وجود تاریکی بی معنا میشود. نور و تاریکی در مقابل هم نیستند بلکه در کنار هم هستند و برای تکامل هستی و انبساط هستی با هم همکاری میکنند. خیلی از اتفاقاتی که برای شما یا جامعهی شما بد قلمداد میشوند برای عدهای دیگر عالیترین اتفاق هستند. پس هیچ خوب و بد مطلقی وجود ندارد ولی این خوب و بدها مکمل هم هستند و وقتی که یگانه شوند تنها عشق باقی میماند. در نهایت چیزی که باید درک کنیم وحدت و یگانگی ما با تمامی دیگر موجودات عالم است.
تصور کنید در حال دیدن یک خواب ترسناک و نا خوشایند هستید. در جنگلی گم شده اید و به شدت ترسیده اید. درختها را میبینید که شما را محاصره کرده اند وکاملا هم واقعی به نظر میرسند. ناگهان حیوانی از پشت به شما حمله میکند و شما را زخمی میکند. احساساتتان کاملا بر انگیخته شده و حتی یک لحظه هم نمیتوانید فکرش را هم بکنید که در حال خواب دیدن هستند. در همان آن که آمادهی مرگتان شده بودید، از رویا خارج و بیدار میشوید و اولین جملهای میگویید این است: آخیش، خواب بود! این جمله یعنی چه؟ یعنی همهی آن جنگل و درختان و حیوان مهاجم، به علاوهی خودتان در ذهن خودتان وجود داشتید و جدا نبودید. بله همه اش رویایی بود در ذهن خودتان.
حالا یک لحظه فکر کنید که اگر همین الان هم شما در حال دیدن رویایی هستید بسیار طولانیتر و طبیعیتر چه؟ بیداری از این خواب چه معنایی میتواند داشته باشد؟ اگر ما همه در ذهن بیکران خداوند از یک عنصر باشیم باز هم احساس جدایی میکنیم؟ وقتی شما در خواب میترسید بعد از این که بیدار میشوید همه چیز دیگر تمام شده ولی اگر در حال رویا دیدن هم به این موضوع آگاه باشید باز هم میترسید؟ احساس جدایی میکنید؟ احساس تنهایی میکنید؟
زندگی یک رویاست که با مرگ تمام میشود ولی اگر به این امر واقف باشیم میتوانیم این رویا را آگاهانه ببینیم و همانطور که میخواهیم آن را بسازیم.
در حقیقت بهشت و جهنم به آن شکلی که ما فکر میکنیم وجود ندارند. روح مگر لذت و درد حس میکند؟ با مرگ ما از این خواب بیدار میشویم و از توهم جدایی از دیگران خارج میشویم و با آگاهی بالاتر به ابعاد بالاتر میرویم. تمامی تجربیات ما در زندگیهای مختلف در حافظه روح ما ذخیره میشود و وقتی که ما با آگاهی والایمان تجربیات زندگی هایمان را مشاهده میکنیم هرجا کاری نادرست از خودتان را میبینیم بسی رنج میبریم، چون که میدانیم وقتی به دیگران آسیبی زده ایم، خودمان آن لطمه خورده ایم و این تنها حسی سطحی از دانستن نیست بلکه درکی عمیق و درونی است.
به همین خاطر گفته شده است که در هر گناهی که انجام دهید در جهنم دقیقا همان عذاب دامن گیرتان میشود. به عنوان مثال اگر به کسی دروغ بگویید یا زخم زبان بزنید گفته شده است که نیش مارها را باید در جهنم تحمل کنید ولی به این شکل نیست بلکه این مثالی برای درک بهتر موضوع در آن زمان. وقتی که میگویم آگاهی شما در ابعاد بالاتر کامل است تنها به این معنی نیست که شما فقط میدانید با بقیه انسانها یکی هستید و تمام. بلکه این درک به قدری کامل است که شما با تجدید خاطرههایی که در آن به دیگران آسیب زده اید، آن دردی که آنها متحمل شدند و اثرات آن در تمام زمان را کاملا در آگاهیتان تجربه خواهید کرد و تلاش خواهید کرد تا به زمین باز گردید تا شاید بتوانید آن اتفاقات را جبران کنید و به همین شکل در چرخهی تولد و مرگ دوباره و کارما میافتید.
عکس این موضوع هم مصداق دارد یعنی شما با دیدن تجربیاتتان که در آن به دیگران کمک کردید احساسی از شعف و سرور میکنید که کاملا بهشتی است؛ و به همین ترتیب این اصل بر تمامی ثوابها یا گناهانی که گفته شده و سه حقی که در اسلام بر گردن مسلمانان است میباشد.
یگانگی و وحدت: اگر تنها همین مفهوم را درک کنیم تمام زندگی رو فهمیدیم، ماتریکس رو شکستیم و به روشنایی رسیدیم.
هیچ کسی غیر از شما وجود ندارد، خودتان را با اندازهی تمام هستی و تمام مخلوقات بزرگ دریابید و آنگاه تنها به خودتان عشق ورزید.
شما در هسته وجودتان با هرچیزی که مشاهده کنید یکی هستید. در هم تنیده اید.
همه چیز تنها یک تجربه است. نه خوب و بد نه بهشت و جهنم و نه کارما
خیلی از دوستان هستند که تصور میکنند کارما یعنی این که هرکس بهشون بدی کرد بشینن و بدبختی شو نگاه کن، چون کارما هست دیگه! نه اینطور نیست واقعا و این هم یک جریان انحرافی هست که باعث میشه نفس در ما قوی بشه و ما نبخشیم و منتظر بدبختی بقیه بمونیم بدون فکر به این که شاید اون اتفاقی که برامون افتاده معلول یکی از کارهای خود ما در گذشته بوده و حالا ما باید درس بگیریم ازش نه اینکه توی این چرخه بمونیم و باز هم درگیر اتفاقات گذشته بشیم. ببخشید همه رو و ازشون تقاضای بخشش کنید و عشق بورزید و عشق باشید. ناماسته
منبع:اینفو